حقوقدانان جوان

این پرنده مردنی نیست

حقوقدانان جوان

این پرنده مردنی نیست

سابقه پیدایش مکاتب از دوران باستان تا قبل از مکتب کلاسیک



 

از زمانیکه انسانها دور هم جمع شدند معیارهایی را بنیان نهادند که هر کس خلاف این معیار عمل می کرد مجرم شناخته می شد . برای این دوران می توان کتیبه اسپانیایی رمیجیا و سلن که قدمت آن بین سالهای638 و 558 قبل از میلاد است و قوانین زالوکوس قوانینی که در یونان در قرن هفتم قبل از میلاد  تنظیم گردیده و منسوب به زالوکوس است و همچنین قانون حمورابی که مربوط به 4000 سال پیش است را مثال زد .


 

از زمانیکه انسانها دور هم جمع شدند معیارهایی را بنیان نهادند که هر کس خلاف این معیار عمل می کرد مجرم شناخته می شد . برای این دوران می توان کتیبه اسپانیایی رمیجیا و سلن که قدمت آن بین سالهای638 و 558 قبل از میلاد است و قوانین زالوکوس قوانینی که در یونان در قرن هفتم قبل از میلاد  تنظیم گردیده و منسوب به زالوکوس است و همچنین قانون حمورابی که مربوط به 4000 سال پیش است را مثال زد .

 در جوامع گذشته یعنی دوران باستان به علل جرائم توجهی نمی شد و تنها به ظاهر امر و آنچه که روی می داد بدور از علل آن می نگریستند در این طرز تفکر نیروهای اهریمنی که در وجود اشخاص ظاهر می شد مر تکب اعمال می شدند و مردم از روی ترس و یا خشم ، مباشری را که نیروی اهریمنی در او ظهور کرده طرد می کردند .به طور کلی در این دوران عمدی یا غیر عمدی بودن جرائم معنایی ندارد و تنها چیزی که مهم است طرد اهریمنان است .البته نوع جرائم و کیفیت آن با آنچه امروزه جرم تلقی می شود متفاوت است . در این جوامع تنها چیزی که مهم بوده استقرار نظم است نظمی که با وجود اهریمن ( شیطان ) از بین رفته است پس همانا شخصی را که اهریمنان در او ظهور کرده قربانی می کردند و یا اینکه او را می سوزاندند .

در این دوران است که افلاطون با سخنان خود سفارش می کند که (( مانند یک حیوان به انتقام گیری عاری از دلیل و عقل تن در ندهیم )) افلاطون نخستین کسی است که به اصلاح مجرمین توجه می کند و می گوید که (( هدف از کیفر نه بزه دیده است تا کفاره را تأمین کند  و نه جرم تا سزای عمل به شمار رود ، بلکه مستقیماً متوجه مقصر است ) افلاطون با سخنان انقلابی خود به دفاع از مجرم می پردازد  و می گوید که( کیفر نباید انتقام از گذشته باشد بلکه باید آینده را مهیا سازد .

در قرون وسطی سنت توماس آکویناس(1225-1274) می درخشد او در باره ی نقش سزادهنده کیفر مطالبی را عنوان نموده به نظر او نخستین علت گناه اراده بد است سنت توماس مختار بودن انسانها را می پذیرد ولی عقیده دارد که این اراده ممکن است تحت تأثیر

عواملی تضعیف شود و بر این اساس معتقد است که مسئولیت اخلاقی ناشی از گناه می تواند

کمتر یا بیشتر باشد زیرا علل تخفیف وجود دارد . به نظر سنت توماس بزه گناه را شامل می شود اما هر گناهی بزه محسوب نمی شود ..

این تبیین های ماورای طبیعی از جرم باعث این شد که حکومت، صلاحیت اخلاقی برای اعمال شکنجه های وحشتناک و هولناک زیادی را بر مجرمان به دست آورد و خود را در جایگاه خداوند حس کند .

توماس هابز در این دوران بحث های طبیعت باورانه را جایگزین بحث های ماورای طبیعت باورانه ی افرادی همانند توماس اکویناس می کند . توماس آکویناس با طرح قرداد اجتماعی اذعان می دارد که مردم به طور ِ طبیعی و غریزی منافع ِ خاص ِ خود را دنبال می کنند، بی آن که نگران باشند که امکان دارد به دیگران صدمه بزنند. این حالت در عمل، به جنگ ِ هر فرد علیه همه ی افراد منجر می گردد که هیچ کس از آن در امان نخواهد بود، پس بدین سبب مردم برای جلوگیری از نابودی ِ خویش، با یکدیگر توافق می کنند که رفتار ِ خودخواهانه را کنار نهند، در زمان ِ انعقاد و اجرای ِ این قرارداد، ممکن است افرادی مرتکب ِ خیانت شده و بدون در نظر داشتن  منافع دیگران، تنها سود خود را دنبال کنند، در این حالت برای جلوگیری از فروپاشی قرارداد اجتماعی که جامعه بر بستر آن قرار دارد لازم است که تمهیدات و ضمانت هایی پیش بینی شود، این امر وظیفه ی دولت است که به اعتقاد هابز، هر کس با قرارداد اجتماعی توافق می کند، خود به خود موافقت خویش را با حق اعمال  زور برای محافظت از این قرارداد به دولت واگذار می نماید. این اندیشه بعدها توسط ژان ژاک روسو و در کتاب  مشهورش  "قرارداد ِ اجتماعی" بسط داده شد.

در سال 1690 میلادی نویسنده ای به نام ژان مبییون در فرانسه کتاب خود را تحت عنوان تأملاتی پیرامون زندانهای فرقه های مذهبی به رشته تحریر در می آورد . مبییون می نویسد ((آنچه اصولاً در عدالت دنیوی مد نظر است عبارت از حفظ و ترمیم نظم و تحمیل وحشت به آدمهای شرور است اما در عدالت روحانی به رستگاری و نجات ارواح اهمیت داده می شود . در عدالت دنیوی معمولاً شدت و سختی حاکم است و حال آنکه در عدالت روحانی روحیه رحمت ، همدردی و گذشت باید حاکم باشد .

کتاب مبییون با آنکه دارای حجمی کم است ( کمتر از سی صفحه) اما مطالبی را بیان می

دارد که به نوبه خود بی نظیر است از جمله فردی کردن مجازات ها که مبییون به آن اشاره می کند و همچنین خواستار عدم اطاله دادرسی می باشد . مبییون متذکر می شود که درکیفر باید جنبه سزادهی و سودمندی وجود داشته باشد ژان مبیون پیشنهاد می کند که زندانها دارای سلولهای شبیه اتاقهای صومعه باشد و یک آزمایشگاه برای این که مجرمان بتوانند به کارهای مفید بپردازند داشته باشد و همچنین می توان به هر سلول یک باغ کوچک افزود و درب آن را در ساعاتی به روی زندانیان باز کرد . سلول نباید تنگ و تاریک و غیر بهداشتی باشد ، گردش و قدم زدن در فضای باز باید پیش بینی شود و خوراک آنان باید کافی باشد حتی اگر کیفیت آن نسبت به خوراک سایر گروهها ناگوارتر و بدتر باشد . او معتقد است زندان بدون کار ممکن است گرایشهای مجرمانه محکومان را تشدید و سخت تر کند . او همچنین برای تسکین روان زندانیان خواستار ملاقات های طولانی می باشد . او همچنین پیشنهاد می دهد که به محکومین زندان کتابهای خوبی داده شود او می گوید که هر زندانی باید بتواند در مراسم مذهبی شرکت کند حتی اگر لازم باشد که در یک محیط بسته قرار گیرد .

باید اذعان نمود که مبییون پیشگام حقوق زندانهاست . 

در کنار نویسندگان مذهبی قرون وسطی به نویسندگانی بر می خوریم که تنها مبنای مجازات را سزادهی آن می دانند از آن جمله می توان به گروسیوس و سلدن اشاره نمود .

گروسیوس ( مبنای مجازات را سزای بدی می داند و اعتقاد دارد حق کیفر از بدی جرم ناشی می شود و خطای ارتکابی منبع و معیار مجازات است او بر پایه قرداد اجتماعی معتقد است که شخصی که مرتکب جرمی شده در واقع عامداً تن به کیفر داده است .

اندیشه سزادهی در دهه های آخر سده هفدهم و اوایل سده هجدهم به کلی از میان رفت در این دوران نویسنده ای پا به عرصه ظهور گذاشت که معتقد به اصل سودمندی عاری از هرگونه مفهوم و رنگ اخلاقی  بود ، وی همچنین معتقد بود که دولت باید در اجرای قراداد اجتماعی ای که شهروندان به آن پیوسته اند ، آرامش اجتماعی را تأمین کند در نتیجه این تفکر امنیت باید از طریق تنبیه باشد زیرا انسانها تنها به وسیله تهدید به تنبیه سر عقل می آیند . اما هدف از مجازات باید سودمندی عمومی و توجه به آینده باشد و بدین منظور کافی است که زیان و درد حاصل از آن بیشتر از فایده ای باشد که از ارتکاب جرم بدست می آید.2

در سال 1748 منتسکیو با چاپ کتاب خود تحت عنوان روح القوانین مطالبی را بیان می کند او معتقد است که مجازاتها باید معقول باشد زیرا مردم را نباید از طریق شیوه های تند وشدید اداره کرد ... اگر علت سستی ها را بررسی کنید خواهید دید که در نتیجه عدم مجازاتها است ، نه در نتیجه ملایم بودن مجازات ها منتسکیو ژاپن را مثال می زند که قوانین آن مجازاتهای شدیدی را که ناتوان است پیش بینی کرده است ( همان ، فصل 13) وی همچنین مصادره اموال را به منظور تنبیه مجرم بدان علت که خانواده او را به نیستی می کشاند رد می کند ( کتاب پنجم، فصل 15 ) سپس اعلام می دارد که مجازاتها باید متناسب با بزه باشد.1 به نظر منتسکیو مجازاتها و جرایم باید در قانون پیش بینی شده باشد قضات تنها کسانی هستند که سخنان قانون را اعلام می کنند ( کتاب یازدهم ، فصل چهارم) بدین تر تیب منتسکیو اصل قانونمندی جرایم و مجازاتها را برای نخستسن بار اعلام می دارد .

امانوئل کانت ( 1804-1724 .م) : کانت فیلسوفی آلمانی و از پایه گذاران مکتب عدالت مطلق و از فیسوفان خردگرا محسوب می شود . ( کانت مجازات را یک ضرورت قاطع و صریح ناشی از عقل عملی می داند و معتقد است کیفر باید وجود داشته باشد . نه به این جهت که مفید است بلکه بدین لحاظ که عقل آن را ضروری می داند و از این رو هدف مجازات برقراری مجدد نظم اخلاقی است که به وسیله وقوع جرم مختل شده

( بزه از نظر کانت پدیده ای است زیان بخش و بزهکار کسی است که دستورهای اخلاقی را زیر پا می گذارد و در نتیجه نظم اخلاقی جامعه را مختل می کند

کانت در دو اثر خود تحت عنوان ((نقد عقل عملی)) و ((عناصر فوق طبیعی آموزه های حقوق)) مکتب عدالت مطلق را با جمع  حقوق کیفری و اخلاق بنا نهاد .

مکتب عدالت مطلق ( کیفر را در حد رنج و عذاب برای محکوم و در پاسخ به صدمه ای که او به نظم عمومی وارد کرده و در صورتی که جرم دارای قربانی خصوصی (بزه دیده) هم باشد در پاسخ به اذیت و آزاری که او به فردی از افراد جامعه وارد کرده است مورد ملاحظه قرار می دهد . )

جزیره متروکه بیانگر دکترین کانت است او یک سئوال را مطرح می کند که در آن تمامی ساکنین جزیره ای به قصد استقرار در جای دیگری مصمم به ترک جزیره شدند، در بین  آنها یک نفر محکوم به مرگ وجود دارد وضع محکومین مزبور چه می شود ؟ حکم را به مورد اجرا

گذارد  یا محکوم را در همان جزیره متروکه رها سازد ؟ در اینجا کیفر به نفع جامعه نبود زیرا

که با ترک جزیره دیگر اجتماعی باقی نمی ماند در عین حال کانت می گوید (( عدالت باید اجرا شود زیرا که قانون اخلاقی الزام اور و مافوقی وجود دارد که اقتضای آن این است که جنابت بی کیفر نماند . )) .

این بینش اخلاقی کانت در تعارض با بینش فایده گرایی بنتام قرار گرفت .

 یکی دیگر از پیشگامان مکتب عدالت مطلق دومستر ( 1821-1753.م) می باشد؛ او به مفهوم جبر و سر نوشت جبری انسان اعتقاد دارد به نظر او رفتار و کردار انسان را مستقیماً و بی میانجی قضا و قدر در دست دارد و انسان دارای اراده و اختیاری نیست .

ژوزف دومستر: دومستر معقد است آدمی با گناه نخستین تباه به این دنیا راه یافته ( گناه نخستین همه چیز را بیان می کند و بدون آن نمی توان هیچ چیز را تبیین کرد ) عقیده او در تضاد با عقاید روسو است که سرشت آدمی را منزه از فساد و تباهی می داند دومستر معتقد است (( هرگونه تنزل و پسنی کیفری است و هر کیفر فرجام گناهی ، سرانجام عقل انسانی ناگزیر به گناه آدم حکم می کند ). به نظر او این تنزل مقام به انسان به ارث می رسد زیرا ( هر انسانی همانند خود را پدید می آورد ) در نتیجه رنجی که شاید ما می بریم برای ستمی باشد که قرنها پیش روا یافته است .

دومستر در کتاب دیگرش درباره ی پاپ می نویسد (( انسان، موجودی است که طبیعت فاسدی دارد و شریرتر از آن است که آزاد باشد)) .

دومستر در کتاب خود می نویسد ((برهما ، در آغاز برای استفاده حکمرانان فرشته کیفر را آفرید و به آن بدنی از نور پاک بخشید . این فرشته فرزند او و همان عدالت و حافظ هر آنچه آفریده شده می باشد . ترس از این فرشته ، تمام موجودات محسوس ، نبات و جماد را از استفاده نابرابر مواهب طبیعی و از تخطی از وظایف خود بازداشته است . پس ، حکمرانان وقتی مکان زمان و قدرت خود و قوانین الاهی را آن طور که بایسته است تشخیص دادند ،

می توانند کسانی را که ناعادلانه رفتار کرده اند ، عادلانه به کیفر برسانند. کیفر نهادی فعال و راهبر واقعی امور عمومی و ضامن اجرای قوانین است . فرزانگان آن را ضامن بقای چهار رکن دولت در ادای وظایفشان می دانند . کیفر بر بشر سایه گسترده است و پاسدار آن می باشد . کیفر بیدار است هنگامی که انسانهای شریف در خواب خفته اند . فرزانگان آن را عدالت مطلق می دانند . کافی است فرمانروای سست و بی قید از کیفر دادن پرهیز کند ، آن وقت قوی ضعیف را کباب خواهد کرد . نژاد تمامی انسانها از بیم کیفر به یک نظم باز ایستاده است

زیرا ، پاکدامنی وجود آنچنانی ندارد و ترس از مجازات است که به عالم انسانی اجازه می دهد تا از سعادتی که برای او مقدر شده کامیاب شود . اگر اجرای کیفر متوقف و یا غیر عادلانه اجرا می شد تمام طبقات تباه می شدند ، تمام موانع شکسته می شد و در بین آدمیان تشویش حاکم می بود . ولی وقتی کیفر به رنگ سیاه و چشم برآمده برای برانداختن گناه گام بر می دارد ، اگر قاضی تیز بین باشد مردم رستگاری می یابند. ))

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد