در نقطه ی مقابل ِ گراماتیکا، مارک آنسل قرار داشت که معتقد بود باید چهارچوب ِ حقوق ِ کیفری را حفظ کرد، اصل ِ قانونی بودن، حاکمیت ِ قانون و نظام ِ متناسبی از آیین ِ دادرسی محفوظ بماند و قاضی به عنوان ِ حافظ و ضامن ِ حقوق ِ افراد نقش خود را ایفا کند. بنابراین، آنسل موافق ِ اعمال ِ تدابیر ِ پیش از ارتکاب ِ جرم و صدور ِ احکام ِ قضایی ِ نا معین (بدون ِ مدت ِ مشخص) به وسیله ی قاضی نیست. مارک آنسل تنها بیان می داشت که باید برخی از فروض ِ قانونی مانند ِ اماره ی علم به قانون، طرد ِ انگیزه و نظریه ی جرم ِ محال کنار گذاشته شوند. او این اقدامات را "قضا زدایی" می نامید.
ادامه مطلب ...
در قرنِ بیستم خاصه بین دو جنگ بزرگ جهانی ، حقوق جزا با خشونت و شدت ِفوق العاده ای همراه گردید و علت ِآن را می توان مقتضیات ِسیاسی کشورها دانست . دولتهای دیکتاتوری سعی می کردند قدرت ِسیاسی خود را به وسیله سرکوب ِمخالفان تحکیم ورزند. مارک آنسل در توضیح این مطلب می نویسد: همه ی این اقدامات و پیشرفت ها با پدیداری رژیم های سیاسی ِ خودکامه، در همان زمان، زیر ِ سوال می رود. بدون شک، این رژیم ها در ایتالیا و سپس در آلمان آن دسته از تدابیر ِ تأمینی که نئوکلاسیک ها تا آن زمان در برابر ِ استقرار ِ آن ها مقاومت نشان داده بودند را تحمیل می کنند. اما فاشیسم و ناسیونال سوسیالیسم (طرفداران ِ بی قید و شرط ِ سرکوبی بی رحمانه) در نقطه ی مقابل ِ سیاست ِ جنایی ِ تجدید ِ نظر شده و انسان گرا قرار دارد.
ادامه مطلب ...
شکی نیست که در آستانه ی قرن بیستم، این آدولف پرینس ِ بلژیکی بود که جنبش ِ نوین را نظام بخشید و آن را با بنیان نهادن "اتحادیه ی بین المللی ِ حقوق ِ کیفری" سازمان بخشید...
ادامه مطلب ...
در قرن نوزدهم، شکست های پیاپی ِ نئوکلاسیک ها، چه در عرصه های علمی – حقوقی و چه در عرصه های اجرایی – سیاسی هم زمان شد با پیشرفت های علوم ِ گوناگون مانند ِ زیست شناسی، جامعه شناسی و فلسفه، چنین پیشرفت هایی به همراه ِ برخی نظرات نو و جدید، درکی بدیع از ماهیت ِ جرم را به دست ِ برخی از حقوق دانان داد.
ادامه مطلب ...
همان طور که اشاره شد، اختلافات ِ اساسی و زیادی در میان ِ دو گرایش ِ جریان ِ موسوم به دفاع ِ اجتماعی به وجود آمد. گرایش نخست که عملاً نتوانست مخاطبین زیادی برای خود بیابد به وسیله ی فیلیپو گراماتیکا رهبری می شد. عقاید گراماتیکا را تندروانه دانسته اند. موضع ِ اساسی و کلیدی ِ او حذف ِ حقوق ِ کیفری و جایگزینی ِ آن با "حقوق ِ دفاع ِ اجتماعی" بود. پیرو ِ این عقیده، گراماتیکا بیان می داشت که مفاهیم ِ بزه، مسئولیت و کیفر می بایست کاملاً حذف گردند، همچنین او عقیده داشت که قضات نیز برای همیشه جای ِ خود را به کارشناسان و متخصصین دهند تا بدین وسیله اصلاح و بازسازی ِ اجتماعی ِ مجرمین امکان پذیر گردد. اصلی ترین مفاهیم برای گراماتیکا، ذهن گرایی و جامعه ستیزی بود. فیلیپو گراماتیکا اعتقاد داشت که " باید اولاً، جامعه ستیزی ِ مبتنی بر ذهنیات ِ شخصی ِ بزهکار را جایگزین ِ مسئولیت ِ مبتنی بر بزه و جرم نمود؛ ثانیاً، باید نشانه های جامعه ستیزی ِ شخصی ِ فرد و درجات ِ آن را به جای ِ بزه به مثابه یک عمل قرار داد؛ ثالثاً تدابیر ِ دفاع ِ اجتماعی منطبق با نیازهای هر مجرم را جایگزین ِ مجازات ِ متناسب با بزه کرد. این تدابیر می تواند قبل یا بعد از ارتکاب ِ جرم اعمال شود.
ادامه مطلب ...
با شکل گیری و پیروزی ِ انقلاب های فرانسه و امریکا، نظرات و اصول ِ بکاریا به طور ِ گسترده ای در قوانین ِ کیفری ِ این دو کشور و بعدها، در دیگر ممالک ِ صنعتی و متمدن ِ آن دوران مورد ِ استفاده قرار گرفت. به طور ِ مشخص، از اصول ِ بکاریا به عنوان ِ مبنا و پایه ی مجموعه قوانین ِ 1791 فرانسه استفاده شد که در آن با توسل به اصل ِ اجرای صرف ِ قانون، میزان ِ مجازات، نوع ِ مجازات و غیره کاملاً روشن گردیده و قاضی تنها وسیله و ابزاری برای ِ اجرای قانون بود. می توان این مسئله را ناشی از واکنش ِ شدید ِ دولت ِ انقلابی ِ فرانسه نسبت به گذشته ای دانست که در آن چیزی جز هرج و مرج و خودکامگی دیده نمی شد
ادامه مطلب ...
مکتب کلاسیک را شاید بتوان اولین اعتراض علیه ماورای طبیعه بودن قوانین دانست ؛ تا قبل از این دوران همانطور که گفته شد تلقی هایی که از جرم و مجرم می شد، نه بر پایه های علمی بلکه بر اساس آموزه های ماورای طبیعه و خرافی استوار بود. مکتب کلاسیک با تکیه بر اراده آزاد و لذت گرایی عقل باورانه باعث شد که دوره ای نو در اروپا شکل گیرد که برپایه سودمندی و اخلاق استوار بود . از پیشگامان این مکتب می توان سزار بکاریا و بنتام را نام برد .
ادامه مطلب ...
از زمانیکه انسانها دور هم جمع شدند معیارهایی را بنیان نهادند که هر کس خلاف این معیار عمل می کرد مجرم شناخته می شد . برای این دوران می توان کتیبه اسپانیایی رمیجیا و سلن که قدمت آن بین سالهای638 و 558 قبل از میلاد است و قوانین زالوکوس قوانینی که در یونان در قرن هفتم قبل از میلاد تنظیم گردیده و منسوب به زالوکوس است و همچنین قانون حمورابی که مربوط به 4000 سال پیش است را مثال زد .
ادامه مطلب ...
منم کوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه دادگر، شاه بابل، شاه سومر و اکد، شاه چهار گوشه جهان.
پسر کمبوجیه، شاه بزرگ، شاه انشان ،نوه کوروش، شاه بزرگ، ...، نبیره چیش پیش، شاه بزرگ ، شاه انشان ... از دودمانی که همیشه شاه بوده اند و فراماروائی اش را « ِبل »و « نبو » گرامی می دارند و [از طیب خاطر، و]با دل خوش پادشاهی او را خواهانند .
بنام نامی میهنم
اینک من از دنیا میروم بیست وپنج کشور جزء امپراتوری ایران است. و در تمام این کشور ها پول ایران رواج دارد وایرانیان در آن کشور ها دارای احترام هستند اینک من از دنیا میروم بیست وپنج کشور جزء امپراتوری ایران است. و در تمام این کشور ها پول ایران رواج دارد وایرانیان در آن کشور ها دارای احترام هستند . و مردم کشور ها در ایران نیز دارای احترام هستند. جانشین من خشایار شا باید مثل من در حفظ این کشور ها بکوشد . وراه نگهداری این کشور ها آن است که در امور داخلی آنها مداخله نکند و مذهب وشعائر آنان را محترم بشمارد. اکنون که من از این دنیا می روم تو دوازده کرور در یک زر در خزانه سلطنتی داری و این زر یکی از ارکان قدرت تو میباشد . زیرا قدرات پادشاه فقط به شمشیر نیست بلکه به ثروت نیز هست . البته به خاطر داشته باش تو باید به این ذخیره بیفزایی نه اینکه از آن بکاهی . من نمی گویم که در مواقع ضروری از آن برداشت نکن ، زیرا قاعده این زر در خزانه آن است که هنگام ضرورت از آن برداشت کنند ، اما در اولین فرصت آنچه برداشتی به خزانه برگردان . مادرت آتوسا برمن حق دارد پس پیوسته وسایل رضایت خاطرش را فراهم کن . ده سال است که من مشغول ساختن انبار های غله در نقاط مختلف کشور هستم و من روش ساختن این انبار ها را که از سنگ ساخته می شود وبه شکل استوانه هست در مصر آموختم و چون انبار ها پیوسته تخلیه می شود حشرات در آن بوجود نمی آیند و غله در این انبار ها چند سال می ماند بدون اینکه فاسد شود و تو باید بعد از من به ساختن انبار های غله ادامه بدهی تا اینکه همواره آذوقه دو و یا سه سال کشور در آن انبار ها موجود باشد . و هر ساله بعد از اینکه غله جدید بدست آمد از غله موجود در انبار ها برای تامین کسری خواروبار از آن استفاده کن و غله جدید را بعد از اینکه بوجاری شد به انبار منتقل نما و به این ترتیب تو هرگز برای آذوغه در این مملکت دغدغه نخواهی داشت ولو دو یا سه سال پیاپی خشکسالی شود . هرگز دوستان وندیمان خود را به کار های مملکتی نگمار و برای آنها همان مزیت دوست بودن با تو کافی است . چون اگر دوستان وندیمان خود را به کار های مملکتی بگماری و آنان به مردم ظلم کنند و استفاده نامشروع نمایند نخواهی توانست آنها را به مجازات برسانی چون با تو دوست هستند و تو ناچاری رعایت دوستی بنمایی . کانالی که من میخواستم بین شط نیل و دریای سرخ بوجود بیاورم هنوز به اتمام نرسیده و تمام کردن این کانال از نظر بازرگانی و جنگی خیلی اهمیت دارد تو باید آن کانال را به اتمام برسانی و عوارض عبور کشتی ها از آن کانال نباید آنقدر سنگین باشد که ناخدایان کشتی ها ترجیح بدهند که از آن عبور نکنند . اکنون من سپاهی به طرف مصر فرستادم تا اینکه در این قلمرو ، نظم و امنیت برقرار کند ، ولی فرصت نکردم سپاهی به طرف یونان بفرستم و تو باید این کار را به انجام برسانی . با یک ارتش قدرتمند به یونان حمله کن و به یونانیان بفهمان که پادشاه ایران قادر است مرتکبین فجایع را تنبیه کند . توصیه دیگر من به تو این است که هرگز دروغ گو و متملق را به خود راه نده ، چون هردوی آنها آفت سلطنت هستند و بدون ترحم دروغ گو را از خود دور نما . هرگز عمال دیوان را بر مردم مسلط نکن ، و برای اینکه عمال دیوان بر مردم مسلط نشوند ، قانون مالیات وضع کردم که تماس عمال دیوان با مردم را خیلی کم کرده است و اگر این قانون را حفظ کنی عمال حکومت با مردم زیاد تماس نخواهند داشت . افسران وسربازان ارتش را راضی نگه دار و با آنها بدرفتاری نکن . اگر با آنها بد رفتاری کنی آنها نخواهند توانست معامله متقابل کنند . اما در میدان جنگ تلافی خواهند کرد ولو به قیمت کشته شدن خودشان باشد و تلافی آنها اینطور خواهد بود که دست روی دست می گذارند و تسلیم می شوند تا اینکه وسیله شکست خوردن تو را فراهم کنند . امر آموزش را که من شروع کردم ادامه بده وبگذار اتباع تو بتوانند بخوانند وبنویسند تا اینکه فهم وعقل آنها بیشتر شود وهر چه فهم وعقل آنها بیشتر شود ، تو با اطمینان بیشتری میتوانی سلطنت کنی . همواره حامی کیش یزدان پرستی باش . اما هیچ قومی را مجبور نکن که از کیش تو پیروی نماید و پیوسته و همیشه به خاطر داشته باش که هرکس باید آزاد باشد و از هر کیش که میل دارد پیروی نماید . بعد از اینکه من زندگی را بدرود گفتم . بدن من را بشوی و آنگاه کفنی را که من خود فراهم کرده ام بر من به پیچان و در تابوت سنگی قرار بده و در قبر بگذار . اما قبرم را که موجود است مسدود نکن تا هرزمانی که میتوانی وارد قبر بشوی و تابوت سنگی مرا در آنجا ببینی و بفهمی ، که من پدر تو پادشاهی مقتدر بودم و بر بیست وپنج کشور سلطنت میکردم ،مردم و تو نیز مثل من خواهی مرد . زیرا سرنوشت آدمی این است که بمیرد ، خواه پادشاه بیست وپنج کشور باشد خواه یک خارکن و هیچ کس در ان جهان باقی نخواهد ماند . اگر تو هر زمان که فرصت بدست می آوری وارد قبر من بشوی و تابوت را ببینی ، غرور وخود خواهی برتو غلبه خواهد کرد ، اما وقتی مرگ خود را نزدیک دیدی ، بگو قبر مرا مسدود نمایند و وصیت کن که پسرت قبر تو را باز نگه دارد تا اینکه بتواند تابوت حاوی جسد تو را ببیند . زنهار زنهار ، هرگز هم مدعی وهم قاضی نشو اگر از کسی ادعایی داری موافقت کن یک قاضی بیطرف آن ادعا را مورد رسیدگی قرار دهد . و رای صادر نماید . زیرا کسی که مدعی است اگر قاضی هم باشد ظلم خواهد کرد . هرگز از آباد کردن دست برندار . زیرا که اگر از آباد کردن دست برداری کشور تو رو به ویرانی خواهد گذاشت زیرا این قاعده است که وقتی کشوری آباد نمی شود به طرف ویرانی می رود . در آباد کردن ، حفر قنات و احداث جاده وشهر سازی را در درجه اول قرار بده . عفو وسخاوت را فراموش نکن و بدان بعد از عدالت برجسته ترین صفت پادشاهان عفو است و سخاوت ، ولی عفو باید فقط موقعی بکار بیفتد که کسی نسبت به تو خطایی کرده باشد و اگر به دیگری خطایی کرده باشد و تو خطا را عفو کنی ظلم کرده ای زیرا حق دیگری را پایمال نموده ای . بیش از این چیزی نمیگویم این اظهارات را با حضور کسانی که غیر از تو در اینجا حاضر هستند ، کردم . تا اینکه بدانند قبل از مرگ من این توصیه ها را کرده ام و اینک بروید و مرا تنها بگذارید زیرا احساس میکنم مرگم نزدیک شده است.